اینک آخرالزمان!
در یک کیهان موازی…
سال ۱۶۰۰ شمسی یا تقریبا همان ۲۲۲۲ میلادی فرارسیده است.
خیال از یک دنیای پیشرفته دارید؟
جهانی که عدل و صلح آن را فراگرفته، استفاده از انرژی خورشیدی امری رایج است و انسان در راه رسیدن به بزرگترین جایگاه خود در تاریخ است؟
ماشینهای هوایی در آسمان و زمین جولان میدهند و ارتباطات هولوگرافیک به اوج خود رسیده است؟
چه خوش خیال!
خیالاتتان را دور بریزید! همانطور که پیشنیان از ۲۰۲۰ توقع رسیدن به اوج پیشرفت را داشتند و در انتها دیدیم به جای همهی آن پیشرفتهای خیالی، آموزش شستن دست نصیب بشریت شد، این بار نیز به مراتب بدتر از آن میشود!
افزایش گازهای گلخانهای و تغیرات اقلیمی دست در دست هم زندگی انسان را به ویرانی کشاندهاند. چیزی از یخهای قطبی باقی نمانده است و بسیاری از گونههای جانوری به کام انقراض کشیده شدهاند.
سالهای سال بیتوجهی به کشاورزی و امنیت غذایی باعث شده تا کشورهای محدود باقیمانده به رغم گذشته که بر سر کدورتهای قومیتی و ملیتی و نژادی میجنگیدند؛ بر سر غذا یا بهتر بگوییم بر سر بقا بجنگند!
آن جا جایی است که سالهاست ایران را گرما و خشکسالی نابود کرده است. کویر خزر به یکی از زبالهدانهای تجهیزات بشری تبدیل شدهاست! ایرانیان باقیمانده پراکنده و بیوطن ساکن گوشه گوشهی جهاناند!
فضای جهان به سمتی رفته است که همه آرزو میکردند که ای کاش آخر زمان به جای این که این چنین باشد، به شکل یک هولوکاست هستهای بود و اقلا همگی راحت شده بودند!
اما مثل همهی فیلمها و نوشتههای علمی تخیلی دیگر اینجا نیز قرار است یک اتفاق خارقالعاده رخ دهد! به هر حال هر چه باشد ما نویسندههای قرن بیستویکمی نمیتوانیم خوشبینی رنگ سعادت دیدن انسان را دور بریزیم! ناگاه زیر ویرانههای یک برجی که ۲۰۰ سال قبل به آن برج آزادی میگفتند یک کرمچاله پدید آمده است و به بشر یک فرصت دوباره را هدیه میدهد! «فرصت سفر در زمان!»
این کرمچاله تنها به سال ۱۴۰۰ یا همان ۲۰۲۱-۲۰۲۲ باز میشود. اما فکر میکنید این بار بشریت با فرصتی که پیش پایش است چه کار میکند؟
کدورتهای قومی، ملیتی و نژادی را کنار میگذارد. از هر فرهنگ جهان یک نفر داوطلب میشود و باور کنید این بار از ایران هم کسی میان این قهرمانان هست! بودجه و حمایت بشر معطوف به این افراد میشود و به گذشته میآیند.
اما آیا فکر میکنید آنها چکار کنند؟
بیایند روی همان برج آزادی سال ۱۴۰۰ و فریاد بزنند: آهای مردم! ما از آینده آمدهایم و ۲۰۰ سال دیگر این چنین و آن چنان میشود؟! خیر! طبیعی است که انتظار ندارند مردم خوشحال و خوش وضع ۲۰۰ سال قبل لحظهای گمان راستگویی به آنها بدهند! نهایتا با گوشیهایشان از آنها فیلم میگیرند و به عنوان سوژه خنده در شبکههای اجتماعی که قرار است بهزودی از آنها صیانت شود؛ دست به دست میکنند!
پس آنها چکار خواهند کرد؟
هر کدامشان دست به کار میشود. به کشور خود میرود. بین مردم میروند و بدون این که پدربزرگشان را بکشند و یا مانع ازدواج او با مادربزرگشان بشوند و پارادوکس پدربرزگ را به وجود بیاورند؛ از بودجه و اعتباری که آیندگان به آنها دادهاند استفاده میکند و مؤسسات و رسانههای قدرتمند و مستقلی را ایجاد میکند که فقط و فقط یک هدف دارند: ترویج علم، اصلاح سیاستهای علمی و ایجاد نگرش علمی در جامعه!
آنها با ابزار روزنامهنگاری علم در مقابل حاکمان بیتوجه به علم میایستند. با ترویج علم، جامعه را آگاه میکنند تا مدرکگرایی و سودای بازارکار را کنار گذاشته و نگرش علمی را بفهمند و در تصمیمگیریهایشان به همه چیز با نگاهی دیگر بنگرند. فلسفه علم را به خورد دانشمندانی میدهند که تنها سودای مقالهپروری در سر دارند. تا نگاهشان عوض شود و به مشکلات اساسی جهانی که در آن زندگی میکنند بپرازند.
و در آخر…
باز سال ۱۶۰۰ شمسی یا تقریبا ۲۲۲۲ میلادی فرامیرسد.
اما این بار واقعا بشر به آن جایی که باید رسیده است!
یخهای قطبی سرجایشان! صلح و عدالت پابرجا. انرژی خورشیدی در دسترس. امنیت غذایی مدوام و بشر سعادتمند است!
ایران نیز، مردمی آگاه، میهندوست، همگیشان در خانه و شهرهاشان از خوزستان تا سیستان و بلوچستان، از دریای خزر تا خلیج همیشه فارس، آباد و سرسبز است!
به امید آن روز….
به مناسبت کسب مجوز وبلاگ از کمیته ناظر بر نشریات دانشگاه تهران
- ۰۰/۰۷/۱۵